در دومین برنامه دیدار اندیشه با دکتر محمد منصورنژاد دین پژوه، استاد دانشگاه درباره حکومت در اسلام از منظر وظیفهی اصلی و فرعی دین و اینکه آیا اسلام دین بما هو است و یا دین وظیفهای برای تشکیل حکومت و به تبع آن اعلام قوانین تنظیم بخش روابط اجتماعی دارد، گفت و گو کردیم.
دیدارنیوز _حسین جعفری: در دومین برنامه "دیدار اندیشه"، دیدارنیوز میزبان دکتر محمد منصورنژاد،دکترای اندیشه سیاسی، محقق، دین پژوه، استاد و مدرس دانشگاه بود. گفتو گویی صریح که با پاسخهای شفاف و عالمانه ایشان همراه شد.
این گفت و گو را می توانید اینجا، یوتیوب و آپارات ببیند.
ضرورت ایستادن، تامل و اندیشه در تئوری تشکیل حکومت بر مبنای اعتقادات و باورهای دینی، ضرورتی انکار ناپذیر است، خصوصاً با تشکیل نظام جمهوری اسلامی و با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب ۵۷ بویژه با اعلام گام دوم در چهل سالگی نظام که برخی از آن به حرکت بسوی حکومت اسلامی یاد میکنند!
ضرورت علمی و عملی این تامل بر آنچه تحقق یافته بویژه با توجه به آثار اهداف و خواستهها و صد البته نتایج ناخواسته انقلاب ما را بر آن داشت تا در "دیدار اندیشه" از دکتر منصور نژاد بپرسیم؛ وظیفه اصلی و اولی دین چیست؟ آیا میتوان وظائف غیر اصلی/ فرعی برای دین قائل شد؟ آیا از پیامبران/ پیامبر اسلام در قران گزارشی برای قصد و هدف ابتدایی برای تشکیل حکومت شده؟ آیا پیامبر اسلام در مکه ادعای کسب قدرت داشته؟ در مدینه چطور؟ فهم مردم معاصر امام علی (ع)، حتی صحابی نزدیک و شیعیانی، چون مالک و عمار و ... از حضرت علی چگونه بوده، معصوم یا افقه و اعقل و اتقی و در خصوص خلافت احق یا فرد منحصر بفرد؟
امام علی (ع) نسبت و مشروعیت حکمرانی و خلافتش را انتصاب معرفی کرده یا انتخاب مردم؟ سیره حضرت علی (ع) در دوران خلافت و با نگاه به خطبهها و نامهها خصوصاً نامه ۵۳ آیا این تصویر را ترسیم میکند که حکمران ولو معصوم بدون مسئولیت و پاسخگویی به مردم است؟ آیا حتی خودش را به عنوان معصوم که از طرف خدا منصوب شده بدون مسئولیت در برابر سوالات و باز خواست مردم دانسته و اختیاراتش را مطلق و عام میداند؟ و ....
تردید ندارم با دیدن و شنیدن پاسخهای دکتر منصور نژاد، سنگ محک دقیقی برای سنجش درستی ادعاهای گوناگون مربوط حکمرانان مدعی دین بدست خواهد آمد.
"ابراهیم قهرمان توحید است، اما با نمرود سیاسی بحث نمیکند که حکومتش مشروعیت ندارد، بلکه محاجه اعتقادی دارد و عزم کسب قدرت سیاسی به منزله قدرت حکمرانی نیز ندارد. حتی یوسف قصد تاسیس حکومت نداشت بلکه پیشنهاد کرد که وزیر اقتصادی طاغوت میشوم.
اگر تشکیل حکومت وظیفه اصلی دین و پیامبران باشد یعنی این همه پیامبر که حکومت تشکیل نداده اند و تلاشی هم برای تشکیل حکومت نکردند به وظیفه اصلی نبوت خود عمل نکردهاند. البته تاسیس حکومت چیز بدی نیست به شرط آنکه اقامه حق کرده و باطلی را دفع کند.
نباید با زور تشکیل حکومت داد. در موضوع حکمرانی، در زمان تشکیل، حکومت مشروعیتش باید از مردم و اقبال مردم باشد و در استمرارش هم باید در خدمت مردم و با رای مردم باشد؛ و اگر هر زمان این اقبال زایل شود دیگر آن حکومت، دینی و مشروع نیست.
حتی بر پیامبر هم واجب است که در حکمرانی باید با مردم مشورت کند و واجب است که به نتیجه شورا تمکین کند.باید ولایت معنوی ائمه را از ولایت سیاسی جدا کرد و حکم ولایت معنوی را به ولایت سیاسی تسری نداد. برخی؛ مقدمات اثبات برای ولایت معنوی را مطرح میکنند، اما در مغلطهای به ولایت سیاسی ربط میدهند. عصمت در موضوع ولایت معنوی مطرح است و آوردنش به حوزه ولایت سیاسی طبق خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه مغالطه است. حتی امام خمینی نیز به اولی الامر منکم استناد نکرده، زیرا فقط مخصوص معصومین است.
فرزندان نسل جدید ما بسیار هوشیار و باهوش اند، گوششان بازتر و برای همین آینده روشن است. "
همچنین نظر دکتر در خصوص جایگاه اخلاقیات در اسلام و چرایی ایمان ایرانیان به اسلام قابل تامل است.
از خوانندگان فرزانه دعوت میکنم این گفتگو را از "دیدار اندیشه" مشاهده و مورد توجه قرار دهند.